آترینا عشق زندگی ماآترینا عشق زندگی ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

لحظه های شیرین با تو

22 ماهگی عشقم

1393/12/5 0:58
نویسنده : مامان
461 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان دختر شیرین زبونو مهربونم 

این ماه خیلی راحتر صحبت میکنی خیلی قشنگ جمله بندی میکنی مثلا میگی :مامان کفشمو بپوش (پام کن)،یا. مامان چایی بخوام (بخورم)، آب بییز (بریز) بخوام (بخورم)  خلاصه اینکه قشنگ منظورتو میرسونی. 

چون هوا سرده نمیتونم ببرمت پارک، یه سره میگی مامان بییم پاک میگم سرده میگی بییم شبازی (شهربازی)، تو این ماه دو بار رفتیم شهربازی دنیای نور کلی کیف کردی روابط عمومیت هم خیلی خوبه سریع با بچه ها دوست میشی، دست یه دختره که فکر کنم یه سالی ازت بزرگتر بود گرفته بودی بهش ميگفتی بیا بییم بازی، خلاصه بچه های مردمو دنبال خودت میکشونی انقد سریع رابطه برقرار میکنی همه تعجب میکنن میگن چه جالب تازه بچه ها رو مدیریت هم میکنه. انقد بهت خوش میگذره که با گریه برمیگردیم. 

یه سوپر لبنیاتی روبروی خونمون باز شده یه گاوه بادی جلوشه خیلی بهش علاقه داری تا یادت میوفته میگی بییم گابه (بریم گاوه) وقتی میبرمت پیشش میگی دلام گابه خوبی انقد برات جالبه که من میرم تو مغازه خرید کنم باهام نمیای میگی گابه بینم (گاوه ببینم).

دیگه اینکه مثله خودم فوق العاده احساساتی هستی تا تو تلویزیون یکی گریه میکنه بغض میکنی میگی گیه کرد ناسی ناسی (نازی نازی) 

از پشت تلفن صدای همه رو تشخیص میدی سریع میگی دلام (اسم طرفو میگی مثلا اگه مامانی باشه میگی دلام مامانی خوبی، باباجی کوش؟ دایی کوش؟ بعدم میگی بیا ایجا (بیا اینجا)، هر سوالی هم میکنن قشنگ جواب میدی کلا عشقه تلفنی تا تلفن زنگ میخوره میدویی جواب بده اگه خودم جواب بدم گریه میکنی میگی بده الو کنم حرفت که تموم میشه میگی آپز (خدافظ) 

عاشقه لباسی تا یه لباس برات میخرم میگی مامان پوشم (بپوشم ) تنت کنم دیگه باید با گریه در بیارم، البته به کفشو دمپایی هم خیلی علاقه داری همش تو خونه دمپایی پاته. 

خونه تکونی رو شروع کردم همش میگی دسال من بده (دستمال منو بده) میخوای کمک کنی که منم یه دستمال بهت میدم میری رو میزارو مثلا تمیز کنی.

رو دستت خیلی حساسی تا کثیف میشه میگی دسم بشو (دستمو بشور) کلا بچه تمیزی هستی دیروز میخواستی بیسکویت بخوری میخواستم جارو بکشم زیر انداز برات ننداختم تا یه ذره ریخت بیسکویتو دادی گفتی بگیر رفتی جارو نپتونو آوردی تمیز کنی دیدم قشنگ تمیز کردی. 

دوباره مریض شدی شب تا صبح سرفه میکنی خیلی ناراحتم خدا کنه زود خوب شی، تو دارو خوردن هم اصلا اذیت نمیکنی تا میگم بیا داروهاتو بخور سریع میای میخوری. 

تازگیا رو اسباب بازیات حساس شدی تا یه کسی دست میزنه جیغ میزنی میگی منه (ماله منه). 

شیرین کاریات زیاده ولی تا جایی که یادم بود نوشتم راستش یه کم سرم شلوغه دمه عیده کلی کار دارم شرمنده که کوتاهو مختصر نوشتم ايشالا یه کم کارام کم شد دم عید یه پست خوب برات میزارم، عشقه مامان همیشه دوست دارم تا پست بعدی به خودش میسپارمت بوس 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامی جون
6 اسفند 93 17:12
ماشالا به آترینا جان شیرین زبون خداوند حفظش کنه دقیقن مثل نگار جون دختر منه....سریع بابچه ها صمیمی میشه وبازی میکنه ایشالا که اتریناجان زودتر خوب بشه صورتشو از طرف من ببوسید مرسی خاله جونی خیلی ممنون از لطفت، نگار جونو ببوسید