آترینا عشق زندگی ماآترینا عشق زندگی ما، تا این لحظه: 11 سال و 27 روز سن داره

لحظه های شیرین با تو

14 ماهگی عسل خانوم

سلام آترینا جان 14 ماهگیت مبارک مامانی خدا رو شکر 14 ماهتم تموم شد رفتی تو 15 عسل خانوم. اول از همه از شیرین زبونیت بگم که دل همرو برده ،دخترم قشنگ مفهومشو میرسونه یکسره هم هرجا کم میاره میگه مامانی انقدم قشنگ میگی میخوام درسته بخورمت به بابا هم میگی باباجی یا انیر(امیر)،به بعضی ها مثل ستایش که نمیتونی اسمشو بگی میگی اجی،هر سوالی ازت میکنم میگی نه،صبح که از خواب بیدار میشی میبینی من خوابم انقدر بوسم میکنی تا چشمامو باز کنم قربونت برم آخه خیلی مهربونی بعد که چشامو باز میکنم یه لبخند قشنگ میزنی میگی مامانی ببیم(بریم)بعد سریع از تخت میری پایین.این چند روز تعطیلات 14،15خرداد به بابا عادت کرده بودی صبح ها 8 از ذوقت بیدار میشدی شنبه صبح 8 وقت...
19 خرداد 1393

13 ماهگی آترینا جیگر

سلام عزیز مهربونم راستش هر میبینتت میگه چقد دلنشینو مهربونو خونگرمه،دیگه دختر منه دیگه.خوب از این ماه برات بگم که کلی تغییر کردی واقعا تو این یه ماه خیلی درکو فهمت رفته بالا ماشالا هر چی میگم متوجه میشی خیلی هم جیگر شدی عسل مامان.از غذا خوردنت که هنوز کم غذایی ونخوردن غذا رو با شیر من جبران میکنی تا صبح شیر میخوری دیگه اینکه کمتر از قبل زمین میخوری.از حرف زدنت بگم که خیلی پیشرفت کرده یه سره که میگی ماما،بابا رو بابا صدا میکنی،دایی روهم دایی خیلی عجیب به داییت علاقه نشون میدی،الو میکنی،به توپ میگی توب،به پارک میگی تاتا،به آب میگی ب، به شیشه آبت میگی ممه،چیزی میخوای بدی میگی به،به بریم میگی بییم،دست میزنی میگی دس،اجزای صورت رو هم میشناسی البته...
18 ارديبهشت 1393

آترینا جان اولین بهار زندگیت مبارک.

سلام جیگر خانوم عزیزم واقعا هنوز باورم نمیشه که از اولین بار که دیدمت یکسال گذشته ،دختر بهاری من با اومدنت زندگیمون سبز وبهاری شد عزیزم. ایشالا 1000 سال زندگی شیرین و خوشبختی داشته باشی و همیشه موفق موفق باشیو از زندگیت راضی باشی امیدوارم  که همیشه سالمو سلامت باشی عزیزترینتم . عشق کوچولوی  من تولد یکسالگییت مبارک.  نفس مامان به مناسبت تولد شما امروز با مامانی اینا میریم شیان یه کیک کوچیک هم گرفتیم و فردا هم وقت آتلیه داری  و چهارشنبه هم مامان بابایی لطف کرد گفت اونجا مهمونی بگیریم خلاصه همه دوست دارن و تولدت براشون مهمه امیدوارم که به همه خوش بگذره مخصوصا تو وخاطره خوبی از این روز بمونه راستی عکسای آتلیه رو بعدا ...
17 فروردين 1393

سال 93 ،سال اسب نجیب مبارک.

عزیزم روز عید برات پست گذاشته بودم که اتفاقی پاک شد گفتم دوباره بنویسم فراموش نشه اول از همه سال جدید رو به دختر بهاری ام تبریک میگم امیدوارم سالی مملو از شادی و سلامتی باشه. دیگه اینکه ما امسال مثل پارسال خونه هستیم چون شما تازه راه افتادی خیلی سخته همش میخوای راه بری قربون راه رفتن پنگونیت برم این روزا دور تا دور خونرو متر میکنی حتی یه لحظه هم نمیشینی و احساس میکنم حرفارو بهتر متوجه میشی عزیزم ،ما هم سریالارو دنبال میکنیم(پایتخت 3،روزهای بد)وبا شما وقت میگذرونیم فردا هم سیزده بدره وما خونه آقا سعید دوست باباجی دعوتیم البته نمیخواستم بریم اما خیلی اصرار کردن خلاصه اینکه امسال به نظر سال خوبی میاد ایشالا که همینطور باشه عزیز دلم تو سال جدید ...
13 فروردين 1393

حرف دل

سلام نفس من فردا سیزده بدره من همش تو حالو هوای سال پیش همین موقعم که انتظار بدنیا اومدن شما رو می‌کشیدیم اصلا باورم نمیشه یکسال گذشت خیلی سخت بود اما یه سختی شیرین که با هیچی عوضش نمیکنم این روزا خاطره ی زایمانم تو ذهنم مرور میشه چقدر سخت بود ولی شکر خدا به خوبیو خوشی گذشت وقتی به دنیا اومدی یه حس عجیب دوست داشتنی داشتم که اون احساس باهام همراهه احساس شیرین مادر شدن لحظه به دنیا اومدنت برای من لذت بخش ترین لحظه بود بوست میکردم و اشکام بند نمیومد همش میگفتم خدایا شکرت که منو لایق اسم مادر وحس خوب مادر شدن دونستی و حالا باز میگم عاشقتم که یه فرشته دوست داشتنی بهم دادی که زندگیمو بهاری کرد اینا رو برات نوشتم چون یه روز مادر میشی. میفهمی چ...
12 فروردين 1393

چهارمین مروارید

سلام عشقم الان داشتم آماده ات میکردم که بریم خونه خاله فاطمه که برای شب چهارشنبه سوری دعوت کرده که خندیدی من نا خدا گاه دست کشیدم به دندون چهارم از بالا سمت چپ که دیدم جونه زده قربونت برم سر این دندونت خیلی اذیت شدی بمیرم برات ولی بالاخره در اومد راحت شدی عزیزم مبارک باشه جیگر مامان دیگه دخترم 4 تا دندونه ریزو خوشگل داره، مامانی میبوسمت .
27 اسفند 1392

سه روز تا سال 93

سلام دختر گلم خدا رو شکر دو روزه بیرون رویت خوب شده ولی دندون چهارمت هنوز در نیومده و همچنان اذیتت میکنه راستی آزمایشاتو بردم دکتر گفت خدا رو شکر همه چی نرماله قدتم ماشالا77و وزنت با لباس11/150 است و خدا رو شکر خوبه. یه خبر خوب از یه هفته پیشتر یعنی 11 ماهگی به طور کامل و بدون کمک میتونستی برای مدت زیادی وایستی که حالا دختر شیطون من راه افتاده پریروز یعنی 24 اسفند تو سن 11 ماهو یه هفته دخترم به ترسش غلبه کرد و بدون اینکه کسی جلوش باشه بگه بیا خودش بدون کمک 10 قدم راه رفت وبعد نشست و دوباره دوباره دستشو میگرفت بلند بلند با صدای نازش میگفت تاتی و با ذوق راه میرفت البته هنوز کامل تعادل نداری اما همینکه ترست ریخته و سعی میکنی یعنی...
26 اسفند 1392